آنتونی گورملی

هنرمندي كه به هنر نه براي خلق شيء، بلكه براي كشف انسانيت نگاه ميكند
بهجت رجبی :
آنتونی گورملی یکی از معروفترین مجسمه سازان بریتانیا است. او در ۲۳ آگوست ۱۹۵۰ در لندن به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را در رشتههای مردمشناسی و تاریخ هنر در دانشگاه ترینیتی به پایان رساند. بعد از پایان تحصیلات به شرق سفر کرد. و در این سفر طی سالهای ۱۹۷۴- ۱۹۷۱تحقيقات گسترده ای در مورد دين بودايی در هند و سری لانکا انجام داد. بعد از این مطالعات و علاقهمندیاش به مذهب بودا تصمیم گرفت به مجسمهسازی بپردازد. او از سال ۱۹۷۴ تحصیل در رشتهی مجسمه سازی را آغاز کرد و تا مقطع فوق لیسانس ادامه داد.
گورملی معتقد است مجسمهساز همواره تلاش میكند با آثارش مردم را درگیر كند نه مجموعهدارها و دلالان را. به همین علت آثارش را بیشتر در گالریهای عمومی به نماش میگذارد تا گالریهای تجاری. طرحهای گورملی نه نمادیناند و نه توصیفی؛ بیشتر آنها به قول هنرمند شاهدی هستند بر یک تجربه. وی هنگامی كه پانزده ساله بود؛ كتاب تاریخ هنر اثر ارنست گامبریچ، مورخ اتریشی ،الهام بخش او برای هنرمند شدن گشت. تاریخ هنر گامبریچ این نظریه ی غیرمتعارف را بیان می كند كه در واقع چیزی به نام هنر وجود ندارد و این تنها هنرمندان هستند كه وجود دارند. او میگوید: «طراحی برای من نوعی جادو و یک ضرورت است. طراحی تلاشی برای تثبیت جهان است؛ نه آنچنان که هست، بلکه آنچنان که در درون من وجود دارد. بنابراین طراحی نموداری ذهنی است.» §موضوع اصلی کارهای آنتونی گورملی “انسان” است و رابطه ای که انسان با محيط اطرافش برقرار می کند. او در حقيقت جوهره وجودی انسان را در آثارش به چالش می کشد.در تمام کارهای گورملی فرم بدن انسان به نوعی به چشم می خورد و برای قالب اوليه هم از بدن خودش استفاده می کند. او خود می گويد: “علت اينکه من از بدن خودم به عنوان مدل اصلی برای قالبگيری استفاده می کنم اين است که احساس می کنم اين روش، نزديک ترين و واقعی ترين تجربه ای است که من می توانم از دنيای مادی داشته باشم. من از قالب بدنم به عنوان پلی برای متصل کردن دو دنيا، يکی دنيای غير واقعی و درونی با دنيای واقعی که در آن هستيم، استفاده می کنم.”
او برای قالب گیری از همسرش ویکن پارسونز کمک می گیرد . در این باره گفته: او برای ۱۵ سال دستیار اصلی من بود. او قالبگیری تمام بدنها را انجام میداد، من فکر میکنم اسطورههای بسیاری در هنر وجود دارد که معمولا توسط مردان تنها ساخته شده است؛ ولی من خیلی خوششانس وخوشبختم که چنین حامی قوی وهمکاری عاشق و هنرمندی دارم.
آنتونی گورملی مجسمه ساز ۶۶ ساله انگلیسی هماره در آثارش تلاش دارد تا جوهر وجودی انسان را به نمایش بگذارد. او فعالیت حرفه ای خود را با برگزاری نمایشگاهی انفرادی در سال ۱۹۸۱ میلادی در نگارخانه وایت چپل لندن آغاز کرد. موضوع اصلی کارهای آنتونی گورملی انسان است و رابطه ای که انسان با محیط اطرافش برقرار می کند. او در حقیقت جوهره وجودی انسان را در آثارش به چالش می کشد. §وی می گوید: “اثر من یك تصنع مجاب كننده را ایجاد نمی كند، بلكه رابطه ای بین هنر و واقعیت زنده و جسم زنده در زمانی خاص و مكانی خاص بنیان می نهد. این آن چیزی است كه من می خواهم به دست بیاورم و به همین ترتیب مجسمه من ماحصل هنر در زمانه بازآفرینی ماشینی است. مجسمه من چیزی است در این دنیا به جای آنكه در عالم رویا باشد.”

«کشتزار برای جزیره ی کوچک بریتانیا» – که معروف ترین اثرش تا به امروز به شمار می رود- ابتدا در ۱۹۹۴ در گالری هیوارد به نمایش گذاشته شد و نمایش های بعدی در اروپا، آمریکا و آسیا بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تاکنون بیش از ۲ میلیون نفر از این اثر بازدید کرده اند. گورملی انسان های مومیایی شکل کوچکی را به تعداد بسیار زیادی خلق می کند که با اشکال مختلف در کنار هم ایستاده اند و به شکلی ترس بشری را با مخاطب قسمت می کنند. آنتونی گورملی در سال ۱۹۹۴ به خاطر این اثرموفق به دريافت جايزه ترنر – که از معتبرترين جايزه های هنری بريتانيا و دنياست شد.

یکی دیگر از آثار برجسته گورملی، مجسمههای فلزی سنگینی است که دقیقاً در قد و قوارهی انسان طراحی شدهاند. این مجسمههای غریب یکشکل اما در حالتهای مختلف قرار گرفتهاند:گاه خوابیده، گاه ایستاده، گاه نشسته و گاه آویزان. سه مجسمهای که با طناب به صورت برعکس از سقف آویزان شدهاند، حالتهای مختلف انسان بیپناهی را نشان میدهند که زندگی پایشان را بسته و در جهانی ناشناس، سردرگم و آویزان هستند. در ایدهی درخشان دیگری، این مجسمهها با پاهای باز در چهار گوشهی پائین و بالای یک اتاق نصب شدهاند و بهراحتی حس تلخی، یأس، گیرافتادگی و ناتوانی انسان را به ما منتقل میکنند.

این مجسمهها اما فقط در داخل فضاهای نمایشگاهی خلاصه نمیشوند: گورملی در یک فکر ستایشبرانگیز، گسترهی نمایشگاهش را از داخل گالری هیوارد به بالای بلندترین ساختمانهای لندن کشانده بود. مجسمههای گورملی در حالت ایستاده بر نقاطی از ساختمانهای اطراف تا شعاع دور نصب شده بودند و تصاویری دیدنی را برای رهگذران کنجکاو رقم میزدند. انسان منجمدشدهی گورملی، از ارتفاع بلند به شهری شلوغ و سرد مینگرد و گویی خود کوچکش را بر روی زمینی ناشناس و ناهموار میجوید و به آیندهای دشوار و نامعلوم چشم میدوزد.

مجموعه جالب توجه ديگری که به نمايش در آمده، فرمهای انتزاعی است، که از دور فقط کلافی از سيم به هم تنيده ديده می شود ولی وقتی از نزديک و با دقت نگاه کنيد، در تمام آنها فضايی منفی از فرم بدن انسان به چشم می خورد و انگار که ذره ذره وجود اين آدمها به سمتی جداگانه در حال حرکت هستند و هر کدام معنای تازه ای پيدا می کنند.



يکی از کارهای جالب توجه ديگر گورملی، مجسمه ای است که با نان تست درست کرده است. اين مجسمه، سطحی پوشيده از نان تست است که فرم بدن يک انسان از درونش گاز زده شده و بيرون آمده است.

يکی از کارهای جالب توجه ديگر گورملی، مجموعه ای شهری می باشد. خود این گونه میگوید مدرنیسم شهری بدن را نفی می کند، با این حال ۹۰٪ از جمعیت جهان غرب در شبکه شهری زندگی میکنند. این سیستم مانند فضایی معمارانه و خاص ما را محافظت و شناسایی میکند. ما تا چه حد فرم را میسازیم و تا چه حد با این حاکمیت هندسی سازمان یافته مطابقت پیدا میکنیم؟ بدنها و ساختمانها، شهرها و سلولها، بناهای تاریخی و روحانیون، هر یک از حجم ها بخشهایی از حرکات بدن شخصی منحصر به فرد است؛ هر کار به عنوان یک نشانگر در جریان زندگی آن فرد عمل میکند و به طور کلی به عنوان شاهدی برای تکامل زندگی است.


چیدمان بدنهای نامحدود با استفاده از تکرار ستونهای مکعب شکل، که هر کدام به عنوان یک فضای معمارانه و همینطور فضای معمارانه به مثابه فرم بدن انسان در نظر گرفته شده است، انجام شده. المانهای سلول شکل، به حالت خوابیده و غوز کرده، در فرمهای نامنظم از نوعی گچ سفید تولید شده که بزرگتر از اشکال انسانی در سرتاسر فضا گسترده شده. بلوکها به طور جداگانه یا به صورت گروهی در داخل شبکه تکراری ساختمان قرار میگیرند. اشکال بطور کامل ساخته شده، انباشته یا پیچیده میشوند و آناتومی بطور متزلزل دیده میشود. در این نمایش به طور آگاهانه با هارمونی نور طبیعی و ساختارهای مکرر تکرار ستونهای بدون سقف در فضا، بازی شده است.



یکی دیگر از آثار او به نام “جایی دیگر”، مجموعه ای بالغ بر ۱۰۰ مجسمه از مردهایی ایستاده است که به دریا خیره شده اند. این مجسمه ها در گستره ای دو کیلومتری در ساحل کرازبی شهر لیورپول قرار گرفته اند. خود هنرمند می گوید : این چیدمان یک میدان را می آفریند میدانی که در بر گیرنده بدن های زنده و جایگزین در شکلی از وابستگی پیوندی با یکدیگر و پیوندی با آن مرز آن کرانه آن افق .

این اثر تناسب و وزن بدن را به یک شهر تبدیل میکند تجمعی از سلول ها که همه با هم پیوند دارند و اجازه دسترسی خاص بصری در مکان های خاص را می دهد .

مجموعه دیگری که تلنگری است بر آنها که شناخته دیده و شنیده نشده اند ویا بی خانمان هایی که اطرافمان هستند اما نامریی و فراموش شده .

تا به حال راه رفتن در مه غليظ را تجربه کرده ايد؟ اين جديد ترين اثر آنتونی گورملی است، اينستاليشنی به نام (Blind Light). §يک اتاق شيشه ای که با نور سفيد روشن و از مه غليظ پر شده است، در ضمن اتاق سرد و نمناک است. به محض ورود به اتاق هرگونه حس جهت يابی از انسان سلب می شود و در عين حال که چشمها قادر به ديدن است همه چيز يکپارچه سفيد به نظر می آيد. شدت مه يا همان بخار آب به اندازه ای است که آدمها فقط از فاصله حدود نيم متری، تازه آن هم به صورت شبحی قابل تشخيص هستند. اين اتاق، بسيار يادآور حسی است که مردم شهر در رمان “کوری” نوشته ژوزه ساراماگو تجربه کرده بودند، هنگاميکه همگی به هيچ دليل نامعلومی بينايی خود را از دست داده بودند و همه جا را سفيد می ديدند!

آنتونی گورملی مطمعنأ هنرمندی است که با چیدمان های مجسمه های خود هر بیننده ای را به خود جلب می کند .
بهجت رجبی ، ارتباط تصویری
ملحق شدن!
به دوستان خود بپیوندید!
بیاید و به ارتباط تصویری بپیوندید شبکه خود را گسترش دهید و افراد جدید را بشناسید!
نظرات